ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

جشن غنچه ها

  عزیززززززززززز دل مادر امروز جشن ورود به مدرسه بود,من و شما و بابایی با هم رفتیم مدرسه . خدایا چه کیفی میده مادر یه بچه مدرسه ای بودن , خدایا شکرت که رسیدیم به این مرحله از زندگیمون. از کیه که من منتظر یه همچین روزی بودم و بالاخره بهش رسیدم . نمیدونی مامانی چه کیفی میکردم وقتی تو رو بین بچه ها و تو کلاس دیدم. به آرزوم رسیدم بازم ممنونم خدا جونممممم.بعدا با توضیحات کامل میام.الآن عجله دارم سریع میریم سراغ عکسهای عشششششششق مامان.   عاششششششششششقتم عششششششق من با اون تیپت اینم معلم ایمانی من خانم خسروی. الهی مادر فد...
31 شهريور 1392

پارک سی سانت!!!!!

پسری ناز من این روزا به خاطر یاد گرفتن بیشتر رانندگی من(جمله بندی رو حال میکنی!!! )بعد از ظهرا میریم برای آموزش و به خاطر اینکه بابایی برام توضیح میده با بیشتر اصطلاحات رانندگی آشنا هستی از جمله پارک سی سانت و پارک دوبل و دور سه فرمون و.... و از اونجایی که همونطور که قبلا گفتم من تو پارک ها مشکل دارم بیشتر رو پارکها کار میکنم کاملا یاد گرفتی که پارک سی سانت یعنی چقدر فاصله از جدول , مثلا وقتی پارک میکنم و میپرسم که درسته یا نه؟شما میگی : نه مامان این یک متر از جدول فاصله داره و درست هم میگی! دیروز هم رفته بودیم شما هم دوچرخه ات رو آورده بودی و وقتی که تموم شد و شمارو بردیم پارک به من میگی:مامانی میخوام پارک سی سانت ک...
18 شهريور 1392

لوازم التحریر

گل پسر نازنینم دیگه کم کم داریم نزدیک میشیم به باسوادی!!!ایشالا تا پنج یا شش ماه دیگه هم میتونی بخونی هم میتونی بنویسی , دیگه لازم نیست برای خوندن چیزی از بقیه کمک بخوای ♣ خود خودت میتونی کارت رو انجام بدی,آخ که چقدر اون لحظه برای من بینظیر خواهد بود با وجود اینکه مدرسه تقریبا آدم رو محدود میکنه و خیلی از آزادیهامون از بین میره ولی من با تمام وجود منتظرم زودتر شروع بشه (البته من خیییییییلی بیشتر از شما ذوق و شوق دارم ) و در راستای همین مقوله شروع مدارس یک سری آمادگیها لازمه , که تقریبا ما دیگه آماده شدیم . دیشب رفتیم بازار و چیزایی که برای شما لازم بود رو خریدیم فقط لباس فرمت مونده که گفتن خودشون زنگ میزنن و به دلی...
17 شهريور 1392

پسر گل من , تو خودت گلی.....

خوشکل عسل مامان , عزیزکم.......دیشب با مادرجون و عمه ها و عموها رفته بودیم کوهسنگی , از شانس خوب ما نمایشگاه گل و گیاه بود اونم آخرین شبش(خدا عمه عاطفه رو خیر بده که بهمون گفت , وگرنه ما که نمیدونستیم )من هم که از خیلی وقته مترصد بودم که گل حسن یوسف بخرم که عاشششششقشم..........  گل مورد علاقه م رو خریدم و چند تا گل دیگه که خیلی خوشکل و نازن,ولی یکی هست که از همه جالبتر و نازتره اسمشم گل قهر و آشتیه اینقدر جالبههههههه دست به برگاش میزنی سریع بسته میشه,دست به ساقش میزنی سریع میفته پایین , بعد دوباره که نازش میکنی باز میشه. شما که  خیلی خوشت اومد ازش , من این گل رو برای خودت گرفتم چون میدونستم که گل خیل...
16 شهريور 1392

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!!!!!!!!!!!!

مامانا و خانمهایی که گواهینامه دارین و همچنین تجربه تو رو خدا کمکم کنید. برای گواهینامه رانندگی ثبت نام کردم , همه چی خوبه همه موارد رانندگی رو خوب یاد گرفتم ولی یه مشکلی که دارم اینه که اندازه ها دستم نمیاد....... مثلا میخوام پارک دوبل کنم برای توقف کردن کنار ماشینی که میخوام دوبل کنم مشکل دارم یعنی فکر میکنم ماشین خیلی نزدیک اون ماشین شده در حالی که وقتی وایمیستم میبینم فاصله اش زیاده,یا برای پارک سی سانت احساس میکنم ماشین الآن میخوره به جدول ولی وقتی توقف میکنم میبینم به جای پارک سی سانت , شده پارک صد سانت. تست سرمربی رو قبول شدم و این هفته میتونم برم امتحان افسر ولی به خاطر همین که گفتم نمیخوام برم و دو جلسه دیگه آموز...
13 شهريور 1392

دونات

جیگر طلای من توی وبلاگ برسام جون ‚ مامان گلش آموزش درست کردن دونات رو گذاشتن , ما هم دیدیم خیلی ساده و آسونه تصمیم گرفتیم با هم درست کنیم. و این هم ماحصل تلاشمون!!! برای بار اولی که من تو عمرم شیرینی درست کردم , بد نشد!!!(کیک زیاد درست کردم ولی شیرینی هیچوقت) اینم دوناتایی که خود پسرم درست کرده پیشنهاد میکنم با کوچولوهاتون درست کنین,خیلی خوش میگذره!!! ...
12 شهريور 1392

پارک ملت

  یک مسابقه تیراندازی بود,که شما توش شرکت کردی و برنده شدی.جایزش هم عروسک به انتخاب خودت بود که گل پسر من پت رو انتخاب کرد و اینقدر هم خوشحال بودی از داشتنش که حد و اندازه نداشت.به من میگفتی : مامانی اینو خیلی دوست دارم چون براش زحمت کشیدم.قربون زحمت کشیدنت برم الهییییییی. بابایی هم تو یه مسابقه ی دیگه شرکت کرد و ظرف کریستال برنده شد و لی به خاطر شما باب اسفنجی انتخاب کرد. مناسب سن شما فقط همین چند تا وسیله بود",بقیه یا خیلی بزر گانه یا خیلی کوچکانه بود.به هر حال شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت . ما چیزی سوار نشدیم...
12 شهريور 1392

عکسهای تولد پسر نازم

    ایمان و باباجون ایمان و دایی محسن جون ایمان و عمو تقی جون ایمان و دایی محمد جون ایمان و دایی احمد جون عزیز دلم ایشالا هزار سال با هم این جشنو بگیریم(کلاه تولدت همون اول کار خراب شد ببخشید عشقم )   ...
5 شهريور 1392

تولدت مبارک عشقم

ایمان من,عمر من , هستی من باز هم داره از راه میرسه,باز هم زیباترین روز عمر من فرا میرسه♥ و من چقدر خوشحالم چقدر خوشحالم که تو رو دارم,چقدر خوشحالم که تو در کنارمی و چقدر روزها و ماهها و سالها زود گذشت,شش سال پیش تو یه همچین روزهایی همه منتظرت بودن بیشتر از همه من . هم خوشحال واسه دیدن و در آغوش گرفتنت و هم ناراحت واسه اینکه دیگه ازم جدا میشدی. با تو که تو قلبم بودی دنیایی داشتم,چقدر باهات حرف میزدم , چقدر حرکت کردنا و وول خوردناتو دوست داشتم ولی دیگه زیادی به من چسبیده بودی!!خودت که نخواستی به زور کشوندیمت بیرون آخــــــی,چه روزای خوبی بود روزای اول به دنیا اومدنت,از خوشحالی بودنت در کنارم اصلا خ...
1 شهريور 1392
1